6
تیر

نقد و تحلیل وبلاگ " یادداشت های یک طلبه بانو"

در نقد و تحلیل این هفته به وبلاگ یادداشت های یک طلبه بانو پرداخته ایم و مواردی از قبیل: تعداد و کیفیت مطالب، نمودار فعالیت وبلاگ، آمار بازدید، سرعت وبلاگ و … بررسی شده است.

کاربران گرامی می توانند هرگونه انتقاد، پیشنهادی در مورد وبلاگیادداشت های یک طلبه بانو دارند، در بخش نظرات این مطلب عنوان نمایید.

جهت مشاهده نقد و تحلیل وبلاگ یادداشت های یک طلبه بانو بر روی تصویر ذیل کلیک کنید.


free b2evolution skin
نظر از: سمیه داداشی [بازدید کننده]
سمیه داداشی

موضوع :وبسایت جمکران بالی به سمت او
تصویر مانیتورم را با عکسی از مسجد جمکران مزین کردم تا با هر نگاه به صفحه چشم و دلم روشن بشه و دلم پربکشه
دیدم دلم میگه من که این همه راه پر میکشم تا میخوام مطلبی رو از سیستمم بگذرونم با گناه کردنت زود eror میاد و حرفم تو دهنم میمونه پس پاشو کاری کن
من دیدم بیراه نمیگه با این حرف دلم , سیستم مغزم درگیر شد و در همین درگیری ذهنی , خیلی از سیم ها اتصالی شد که در بین اون سیم میم های اتصالی , یه قطعه بود که اتصال نداشت زوم کرد و قطعه را که باز کرد به دستور مغزم به طرف کامپیوتر رفتم و اینترنت را فعال کردم و دنبال آدرسی بودم , دیدم که چشمام روی وبسایتی خیره شده اسمش که الحق مثل ستاره چشمک میزد زبانم ناخودآگاه بلند گفت: به به سایت جمکران و این گفته در درونم غوغایی به پا کرد که در نتیجه با جا ن و دل وارد سایت شدم و عضو کوچکی از خادم های افتخاریش شدم که بهانه ای باشه تا به وقت بهانه گیری حرفهای دلم رو بنویسم تا بشه دلنوشته وارسال شه به وبسایت جمکران , که جمکران قطعه ای از بهشته
راستی بین این دلنوشته و خود دلم , مسابقه ای گذاشتم که هر کی زود برسه به مقصد جایزه داره, بعد از طرح این مسابقه یه عالمه با دلم حرف زدم که ببین درسته دلنوشته از طریق اینترنت میتونه سریع برسه ولی نمیتونه که از حد مانیتور خارج بشه و داخل حرم بره پس, این رو بدان تو پرسرعت تر از اون هستی و میتونی زودتر از اون برسی و داخل مسجد هم بری ولی به شرطی میتونی برنده شوی که اولا تو خونت کسی رو جز خدا راه ندی وثانیا دلت رو مثل آینه صاف وزلال نگه داری
ولی آقاجان گناه که امانمان را بریده و باعث سنگینی قلبم شده حالا یه چیز کمکی بفرست تا بیان قلبم رو بیارن و ببرن تا چند مسیر که بیاد و بره هم راهش رو پیدا میکنه و هم وزنش رو کم میکنه یا مهدی ادرکنا
ولی حرف پاهایم مونده به من میگن, ما چه گناهی کردیم که گیر تو افتادیم ؟ میگن چرا راهی نمیشی به مشهدی جمکرانی مکه ا ی ؟ چرا همش در جا میزنی ؟باشرمندگی گفتم باید بطلبند . پاهام گفتند: باید تو هم قدمی برداری که بطلبند اصلا خارج از زیارات چرا از نردبان سعادت بالا نمیری ؟ حداقل یه پله بالا برو , که باز با سر افکتدگی گفتم خدا باید توفیق بده پاهام گفتند :تو باید عاشق و شاکر باشی تا نصیبت شود و به من گفت :اگر برای خدا گام برداری صددرصد زائر میگردی
و نگاهمم گفت :مبادا با من به تحقیر یا خشم وغضب به کسی نگاه کنی و یا به نامحرم نگاه کنی یا چشم طمع آلود به زندگی دیگران داشته باشی پس از محرمات چشم بپرهیز تا چشمانت به دیدار یار منوّر شود
بعد به همه اعضا گفتم یه لحظه ساکت باشید ببینید وبسایت جمکران راه اندازی شده وما هم که دستمون به چاه عریضه نمیرسه میتونیم به کمک این سایت هر لحظه که دلمون پر میشه نامه ای بنویسیم و ارسالش کنیم پس از تمامی زحمتکشان فرهنگی تشکر میکنم اجرکم عندالله التماس دعا

1394/07/25 @ 13:30
نظر از: سمیه داداشی [بازدید کننده]
سمیه داداشی

موضوع: یه شب هزار شب نمیشه
یه شب هزار شب نمیشه شده ورد کلاممون و عین غیبت کردن این کلمه هم جاش نشسته ولی غلط نشسته و در اثر تکرار زیاد ارزش ومفهوم اصلیش از بین رفته
با ذکر این کلمه به راحتی جشن عروسی هامون شده بساط شادی شیطان چرا ؟ چون آهنگ باز میکنیم. چرا؟ چون با چشم هم چشمی با هزار مصیبتم که باشه طلاجات و لباسی تهیه میکنیم که پیش بقیه کم نیاریم یا دهن همه با نگاه به من باز بمونه مگه سیرکه و من دلغکش؟ چرا مجلس عروسیم که محل حضور ملائکه باید باشد کردم محل حضور خانواده شیطان ؟ چرا عوض این که به امام زمان کارت دعوت بفرستم به شیطان میفرستم ؟ چرا عوض دلشاد کردن مردم به دلشان حسرت های پوچ و خانه خراب کن میذارم؟ چرا در مجلس عروسیم باید اسراف باشه ؟ چرا باید با لباس آنچنانی سوار ماشین آنچنانی بشم وآه جوون مجرد که پول نداره بدرقه راهم بشه؟خلاصه چرا شرع و دین و خدا در جشنم فراموشم شده؟ یا فراموش نشده فقط گذاشتیم بعد از عروسی که خدا حالا سرم شلوغه بعدا خدمت میرسیم ! که چی یه شب هزار شب نمیشه !!!!
این کلمه رو چرا موقع خوابیدن به کار نمیبریم که بذار کمی قرآن بخونم و برا نماز شب آماده شم باور کن اگه این طور کنم با این که یه شبه ولی ثواب هزار شب نوشته میشه واین شب شب نابی میشه .
چرا موقع سفر زود تصمیم میگیریم به جای اینکه به پابوس مشاهد متبرکه بریم به خارج از کشور برا عشق و حال سفر کنیم ,که چی یه شب هزار شب نمیشه !!!!
میدونید شهدا با این کلمه چقدر زجر ها رو تحمل میکردن , آب و غذا نداشتن میگفتن: چند شب هم باشه هزار شب که نمیشه تحمل میکنیم .یا شبهایی که باید بیدار میموندن تا بر دهن دشمن بکوبند باید زیر تانک و رگبار گلوله و شیمیایی ها میرفتن , اون موقع هم میگفتن :یه شب اگه ما بیدار بمونیم و مقاومت کنیم انشاءالله با رمز یا زهرا پیروزیمان سبب میشه که فرزندان آینده تحت لوای ولایت فقیه هزاران شب با خاطری آسوده بخوابند وزندگی کنند. کاربرد شهدا از این کلمه چی بوده کاربرد ما چیه ؟



اونوقت ما به ماهواره نگاه میکنیم و میگیم با چند بار نگاه کردن اون هم برنامه ورزشی یا اخبار و فیلم منحرف نمیشیم در صورتی که نگاه حرام چه لحظه ای چه چند ساعتی تیری زهر آلود از طرف شیطان است که به سوی ما پرتاب میشود که ما باید جاخالی بدیم .
همین کارکرد غلطمان باعثه که به راحتی گناه می کنیم و پی گیر استغفارش نمیشیم و جامعه و خانواده را به فساد میکشیم و به خود و امام زمان ظلم میکنیم و مانع ظهور آقا می باشیم بعد با بی خیالی میگیم : یه شب که هزار شب نمیشه .

1394/07/25 @ 13:21
نظر از: سمیه داداشی [بازدید کننده]
سمیه داداشی

موضوع : کادوی تولد چی باشه بهتره؟
سلام
روزی من به تولد دعوت داشتم قبل از رفتن هی میگفتم آخه کادو چی ببرم ,چی بخرم ؟ کلافه شدم آخر همین طور دست خالی رفتم دیدم همه اومدن خونه پرشده بودو دم در جایی خالی بود نشستم همون جا خدا خدا میکردم کاش کادو ها رو در جمع ندهند آخه اگر میدادن آبروم میرفت و میفهمیدن که دست خالی رفتم بعداز کمی دیدم عده ای از بچه ها بخاطر این که صاحب تولد از ترانه خوشش نمی آمد مولودی میخوانند خوشم اومد گفتم خوش به حالشون اونا اگه دست خالی هم باشن همین که مجلس رو گرم کردن خوبه و میتونه کادویی باشه بعد باناراحتی نگاهم افتاد به اونایی که با جان و دل کف میزدن به خودم گفتم دستم نشکسته لا اقل میتونم کف بزنم چنان کفی میزدم که کف دستانم کمی سرخ شده بود ولی باز دلم گرفته بود کیک را هم آوردن همه میگفتن تولد تولد تولدت مبارک ,ولی عجب بود که من مات مانده بودم چشمم صاحب تولد را میگشت تا براش بگم که شرمنده ام به خاطر کادو ولی اون نیومد شمعش را که گذاشتن به سن 1180 آنوقت فهمیدم که چرا نیامد .دیگه شرمنده وار زبانم بند اومده بود که این همه ساله آقا به تولدت خودشون نمیتونند بیان چون ما خودمون اسیر و تنها گذاشتیمش و این همه سال نتونستیم حتی باهم یه کادوی کوچولو تقدیمش کنیم ولی به جایش تونستیم هی ناراحتش کنیم هی منت بر سرش بذاریم که فلان نذر رو دادم برا سلامتی آقا دریغ از این که باید با جان و دل در خدمتش بود .
آقا جان کاش میشد عمل نیک بسیار میکردم و شمع بر رویش میگذاشتم و برایت تولد بیادماندنی میگرفتم .
دست خالی بودم نتوانستم تبریک بگم آخه خشک و خالی(بی کادو) که نمیشه تبریک گفت انشاءالله سال بعد با کادو میام .
آقا جان دیگه شمعها هم جونشون به لبشون اومده میگن اونقدر شمع روشن شده اما لایق فوت کردن آقا هیچ کدوم نشد یم
کیک هم میگه کاش میشد روزی تا کنم کامها رو شیرین به یمن ورود حجت خدای مبین
دستهای به هم کوبیده میگن از فراغ آقا بر سر هم می کوبیم تا ما ها که صدا نداریم اینجور صداش کنیم تا بیاید ودر حضورش از شادی به هم کوبیده بشیم .
اللهم عجل لولیک الفرج

1394/07/25 @ 13:17
نظر از: سمیه داداشی [بازدید کننده]
سمیه داداشی

موضوع : احوالات تاسف بار عصر مهدی

چه دنیای قا راشمیشی شده آدما با عینک بدبینی به هم نگاه میکنندو با این بهانه نه به هم کمک میکنند و نه احسان و در نتیجه رابطه انسان دوستی خود را حتی با همسایه ی دیوار به دیوار خود قطع کردند و تازگی ها صله ی رحم کمرنگ شده از بس زرق و برق دنیا و کار ما را اسیر خود کرده واز بس منیت زیاد شده که دیگری نیست که یادشود چه برسه دیدار شود تازه چشم هم چشمی که عامل بدبختی هست مد شده و معیارو الگوی زندگیمون شده وضع زندگی دیگران این چنین شده که آمار طلاق رفته بالا واقعاُ اگه سرمون به زندگی وچشممون به نون خودمون باشه توقع و انتظاراتمون پایین میاد و طمع که ریشه ی هر گناهیه ریشه کن میشه
بی عدالتی اوج گرفته یعنی چی ؟ یعنی به زمین خورده ها عوض دستگیری میخند ند ویا بعضی ها هستن مکررر مکه میرن وبعضی ها در تهیه جهاز بچه اش شرمنده است و دست به گردن وحق الناس همین طوری مثل علف هرز داره پایمال میشه بی خیال اینکه تو اون دنیا سوال جوابی هست حق ستیزی ربّی هست.
چرخه ی زندگی خیلی روان میچرخه این ماییم که چوب لای چرخش میذاریم و بعد میگیم اشکال از کجاست ؟چرا من شانس ندارم ؟در روایات داریم هر طور زندگی رو بگیری همان طور میگذ رد پس ما سسخت گرفتیم آره این سختگیریمون تا دین هم رسیده میگیم مسلمونی سخته باور کن سخت نیست حتی برا اونی که میخواد تازه مسلمان بشه. مگه مسلمونی غیر از نماز وروزه و اخلاقه اینها شق القمر نیستن که آره مسائل ریز زیاد داره ولی نباید محبت خدا را انکار کرد چرا که اگه کوچکترین خیری کنیم خدا هی از خوبیهاش قر قر برامون میریزه و به وقت گناهمون هم خدای رحیم آبروداری و رازداری میکنه و در توبه را باز میکنه تا برگردیم و اسیر آتش نشویم پس این همه قاراشمیشی از خودمونه چرا که قرآن رو با تامل نمیخونیم اما به جاش رمانی باشه تا آخرش میخونیم و اماممون رو نمیشناسیم چون اگه میشناختیم و ایشون رو ناظر بر کارهامون مید ید یم این همه خلافی به بار نمی اومد و اگه به خدا توکل و امید و اعتماد بیشتری داشتیم اسیر دامهای مختلف شیطان نمی شد یم و اگر به عترت چنگ می زدیم راهمان هرگز از معنویت وسعادت منحرف نمیشد
پس ای یوسف زهرا العجل تا زندگی معنا بگیرد اللهم عجل لولیک الفرج

1394/07/25 @ 13:09
نظر از: سمیه داداشی [بازدید کننده]
سمیه داداشی

بنام خدای خوبیها
سلام علیکم خدمت شما بزرگواران
درد دل حوزه ای در عصر مهدی
مدیر مکتب صاحب زمان باید چنان قاضی عدالت بنماید ننماید نتواند جذب و هدایت
گر بر کسان درس نمایند آن کسان یا زورکی یا مدرکی با نیت برعکسی فارغ التحصیل شوند
در جامعه پخش شوند هی نمکدان بشکنند و بازی با مدرک کنند وز هدایت دیگری پرهیز کنند
گر مدیر بر یکی سهل گذارد و دیگری را لای چرخ گذارد اولی خوی مدیر رانیک بدارد دومی حرص مدیری بر دل گذارد اولی هرجا نشیند برای سهل کارش زبان ریزد شکر ریزد ولی پشت سر مدیر خودی گیرد و دومی بی سیاست و مودب با دلی سوزان حرفها گوید از خوی اش تا شایدمدیر تنظیمی کند خوی اش را بر ترم آینده در این حال در چشم مدیر طالبی هستی نه طالب علمی
سر در دفتر به طلا باید نوشت : عدالتگاه مهدی
و متعهد باید شد که نباید به ناحق حقی رو ناحق کنم و ناحق رو حق
خط قرمز داشته باشم هرچند مدیرم کارت قرمزرو مخصوص طلاب نگیرم صاف و همرنگ چون آئینه باشم هر چند مدیرم
انتقام شغلم نباشه و منیت تو کارم نباشه هر چند مدیرم هرچی تو آستین دارم برای همه بچینم نباشه برا بعضی بچینم برا بعضی تموم بشه هرچند مدیرم انتقادپذیر باشم و جبارخدایی (جبران کننده) هر چند مدیرم
بر عاشقان ضعیف مکتبش سخت نگیرم گر سخت گیرم بر متقلب و کسی که چوب خط غیبتش پرشده سخت بگیرم نه اینکه اضافه های غیبتش را حذف کنم تا نبیند بازرسی هرچند مدیرم
گر مدیر استاد باشد وحاضر در کلاس باشد نتواند مدیری کند و لنگ بماند کار کسی که بسته به اوست و در نهایت به جایش فرهنگی نشیند که نیاید کاری از او
حق میدم که مدیر 2نفر نیست که همزمان حاضر در کلاس و دفتر باشد ولی میتونه از یکی دست بکشد و بر سر یکی بست بشیند و دیگران را لنگ ندارد و خود را هول بر ندارد وقتی که در کلاس باشد و تلفن دفتر داره هی زنگ میزه حوزه رو بر هم میزنه یا که شلوغی کار دفتر باعث تعطیلی زود زود کلاسی نباشه پس مدیر باید مدیر باشه هر چند در قانون دست و بالش باز باشه
گر قاضی مدیر باشد جاذب دلان باشد و بر کسان که درس دادند یا که تصویر شدند مسافر ره یار شوند و گر فارغ ازتحصیل شوند نشوند فارغ از عشق و هماره یاد کنند و یاد شوند بر یادها که جز این راه نباید رفت و گذرباید کرد زین راهها تا جاهل نماند و نمیردکسی و ولایت شناسد که جز عدالت کاری بر آنها نشاید
به امید مدیریت حضرت صاحب الزمان دلخوشیم ولاغیر

1394/07/25 @ 13:00


فرم در حال بارگذاری ...